من
چه دو حرفیه وسوسه انگیزیست …
این من!
نه در پی عشق است نه تشنه ی مهربانی
فراری از پسران مانکن پرست و دختران آهن پرست …
فقط برای خودم هستم…خود خودم ! مال خودم !
صبورم و عجول !!
سنگین و سرگردان !!
مغرور …
با یک پیچیدگی ساده و مقداری بی حوصلگیه زیاد !!!
و برای تویی که چهره های رنگ شده را می پرستی نه سیرت آدمی ؛ هیچ ندارم
راهت را بگیــر و بـــــــرو
حوالی ما توقف ممنــــوع است !
***
تنهایی ﺁﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﺒﻮﺩﯼ، ﮔﺎﻩ آنقدﺭ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻣﺜﻞ ﺳﻨﮓ …ﮔﺎﻩ آنقدر ﺣﺴﺎﺱ ﻣﺜﻞ ﺷﯿﺸﻪ …آنقدﺭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ حرف ﻣﯽ ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ …ﻻﻡ ﺗﺎ ﮐﺎﻡ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ !ﻏﺬﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺳﺮﺩ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﯼﻧﻬﺎﺭ ﻫﺎ ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺷﺎﻡ.ﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺁﻫﻨﮓ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻭ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺁﻫﻨﮓ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﯼ ﺷﺒﻬﺎ ﻋﻼﻣﺖ ﺳﻮﺍﻟﻬﺎﯼ ﻓﮑﺮﺕ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻤﺮﯼ ﺗﺎ ﺧﻮﺍﺑﺖ ﺑﺒﺮﺩ ﺗﻨﻬﺎیی ﺍﺯ ﺗﻮ ﺁﺩﻣﯽ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﺒﯿﻪ ﺁﺩﻡ ﻧﯿﺴﺖ …
***
ﺗﻨﻬﺎ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ، ﺩﺭ ﺑﻨﺪ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﺩﻟﺖ ﻧﻤﯽ ﻟﺮﺯﺩ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﺧﻢ ﮐﻨﺪ، ﻫﻔﺖ ﻃﺒﻘﻪ ﯼ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﻭﯼ ﺳﺮﺕ ﺧﺮﺍﺏ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺗﻨﻬﺎ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ، ﮔﺎﻣﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭﺗﺮ ﺑﺮﻣﯽ ﺩﺍﺭﯼ . ﺍحساس ﻗﺪﺭﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﺣﺲ ﺭﻫﺎﯾﯽ، ﺑﻪ ﺭﻗﺺ ﻣﯽ ﺁﯾﯽ
8
نگـــــــران نباش،
حــــال مـــن خـــــــوب اســت بــزرگ شـــده ام …
دیگر آنقـــدر کــوچک نیستـم که در دلــــتنگی هـــایم گم شــــوم
آمـوختــه ام، که این فـــاصــله ی کوتـــاه، بین لبخند و اشک نامش ” زندگیست ”
آمــوختــه ام که دیگــر دلم برای ” نبــودنـت ” تنگ نشــــود…
***
ما فکـر میکنیـم بدتـرین درد ؛
از دسـت دادن ِ کسـیه که دوستـش داریم !
امـا …. حقیقـت اینه که :
از دست دادن ِ خــودمـون ،
و از یــاد بردن ِ اینکه کـی هستیـم ! و چقدر ارزش داریم ….
گـاهی وقتــها خیلــی دردنــاک تـره … !!
اوی لعنتی با توام
نگام کن ی لحظه خودت میفهمی چمه
اصن از قیافم معلومع
خستم کردی خسته شدم
دارم کم کم همه چیو فراموش میکنم
ولی حتم دارم تو پاک نمیشی
تا ابد مث ی لکه سیا روقلبم میمونی
اه خداااااااااااا
.
.
.
جدیدا ی جوره ادمی شدم
تموم وجودم نفرت گرفته
یه نقطه روشن تو وجودم نیس
همش سیاهه سیاهیه مطلق
دیگه بلد نیسم عاشقی کنم
شدم ی ادم نفرت انگیییییییییییییییزز
.
.
.
به یاد آوردنت هر روز ، درد آورترین شکل فراموشی ست
.
.
.
روزگار استاد فراموشی هاست ، امید وارم شاگردش نباشی !!!
.
.
.
گاهی نمی شود که نمی شود .
تلاشهایت پاسخ داده نمی شودند
روزگازت رو ریپیت عمل میکنه
تکرار تمام لحظه های بد
تکرار تلخی ها
تکرار تنهایی
و تکرار تمام سختی ها
گاهی آدم کم می آورد
آنگاه که میبینی هر لحظه که چشمهایت را باز میکنی تا ببینی کجا ایستاده ای .
اما
آنگاه بازهم خود را غرق در منجلاب زندگیت میبینی
بازهم مانند همیشه تنها و غمگین
سخت است .
6 سال باشد لبخند را ب لبان خود ندیده باشی :)
سخت است.
دلت لک زده باشد ذره ای آرامش !
ذره ای حال خوب :)
ذره ای زندگی کردن واقعی .
نه فقط ادامه دادن و تکرار کردن
نه فقط سکوت از سر ناچاری.
زندگیمان پر شده از
سردردهایی که تمامی ندارند
روزمرگی هایی که حالمان را به هم می زند
شب ها
آخ شب ها
امان از شب ها
هرچه از شب ها بگوییم کم است
بد دردی دارند لامصب
هجوم تموم افکار ، دلتنگی ها ، خستگی ها ، حال بد ، گریه ، سر درد ، بی خوابی و خیلی چیزهای دیگر که کلمات توان توصیفش را ندارند
چه می شد
چه می شد اگر شب ها نبودن
چه می شد اگر فقط یکبار فقط یکبار زندگی به کام ما می شد
خوب می شد نه ؟ من که نچشیدم اما خوشبحال شمایی طعمش را چشیده اید.
قدر لحظه های خوبتان را بدانید الکی آن ها را تلخ نکنید
دست یارتان را بگیرید و غرق شوید
غرق شوید در همان لحظه قشنگ
بخدا که زندگی همین لحظه هاست
ساده از کنارش نگذرید.
برای تداوم حال خوب لحظه های قشنگتان تلاش کنید
حتی اگر جواب نداد
حداقل از خودتان ناراضی نیستید.
به جای منم خوب باشید
من که نتوانستم خوب باشم
تلاش کردما
نشد!
من ی لبخند زدم ی عمر تاوان دادم :)
حالا دسگه لبخندام خشکشون زده .
شما به جای منم بخندید خاهش می کنم ازتون.
درباره این سایت